مکالمه با دو زن انقلابی – کیوان جاوید

مندرج در ژورنال شماره ۲۷۰ (لینک به فایل پی دی اف نشریه ژورنال برای پیاده کردن روی تلفن همراه)

بی حجاب کامل وارد بانک شدم. با شلوار جین و بلوز کوتاه. انگار در اروپا باشی. صندوق دار حاج واج نگاهم می کرد. گفت باید رئیس بانک به این مشکل رسیدگی کند و من راهی اتاق رئیس بانک شدم. در حین رسیدگی گفت اگر ممکن است حجابتان را رعایت کنید.

گفتم این کار را نمی کنم. من بی حجابم و دوست دارم بی حجاب باشم و خودم تصمیم می گیرم پوششم چطور باشد.

گفت: اینجا ۸ دوربین کار گذاشته شده و برای شما بد می شود و برای من هم مشکل ساز است که به یک بی حجاب خدمات بانکی ارائه بدهم.

گفتم: من به این دوربین ها و آن خطراتش هم فکر کردم و این کمترین کاری است که برای نوجوانان و جوانانی که کشته شده اند می توانم انجام بدهم. با این وجود مشکلات بانکی ام مورد بررسی قرار گرفت و حل شد. اما روز بعد احضاریه برای معرفی خودم به اطلاعات سپاه دریافت کردم.

پرسیدم چه می کنی، خواهی رفت؟ جواب داد آره می روم، این دومین بار است که طی این ماه احضار شدم. دیگه ترسی نداریم. این اوضاع باید تغییر کنه و ما آماده هستیم بهایش را بپردازیم. پشت صحنه دختر زیبای دو ساله اش مدام می گفت: “مم بر دیتاتور”. “زن … آزادی.”

پیش از این مکالمه تماسی از ساوه داشتم که با اجازه خودش برای پخش از کانال جدید ضبط شده است.

هیجان زده و پُر از امید و شادی بود. گفت: ساوه هم به انقلاب پیوست و طنین صدایش در خانه ام پیچید. … ساوه هم به انقلاب پیوست… پرسیدم تا تماس قطع نشده لطفا بگو چه خبر است. ادامه داد در مسیری که از خانه ام تا میدان شهر معمولا ده دقیقه با ماشین طی می شود یک ساعت و نیم در ترافیک بودیم، اما این ترافیک حوصله کسی را سر نمی برد. بوق همه ماشینها انگار شیپور انقلاب است و همه آنهایی که در خیابان و پیاده رو حضور داشتند، شاد بودند و دست می زدند و شعار مرگ بر خامنه ای می دادند. از دختران جوانی گفت که بی حجاب در حال رژه رفتن بودند و مامورانی که در جنگ با آنها از هیچ عمل شنیعی دریغ نمی کردند. قرار شد فیلم هم تهیه کند. تاکیدش بر دیدارش بزودی در ایران بود.

امروز ویدئو کلیپی از یک جمعیت عظیم که در حال راهپیمایی ماموران درمانده حکومت اسلامی را با قدرت و اقتدار پس می زنند و راهشان را باز می کنند و شعار می دهند را برای دوستان غیر ایرانی ام فرستادم. حرفشان این بود که این یک انقلاب است و امیدواریم پیروز شوید. لورا گفت: this is a big revolution (این یک انقلاب بزرگ است)

این روزها همراه با همه مردم ایران که جانشان را به خطر می اندازند تا خونخوارترین و فاسدترین حکومت جهان را سرنگون کنند، منظما بیاد عزیزان جان باخته خودمان می افتم. مهسا در محور قرار دارد و دور تا دور او را سارینا و نیکا و … احاطه کرده اند. امروز وقتی کلیپ اعتراضی را برای پسر دوست داشتنی منصور حکمت فرستادم و تشویقش را دیدم، یاد همه جانباختگان راه آزادی و سوسیالیسم افتادم که از درون سیاه چال های حکومت اسلامی تا میدان نبرد مسلحانه در کردستان و همه دیگر عرصه های مبارزه با جمهوری اسلامی جان باختند. انقلاب بر در می کوبد. ما بی شک پیروزیم.

 

سردبیر این شماره نشریه ژورنال: سوسن صابری

*سایت ژورنال را به دوستان و آشنایان خود معرفی کنید. در انتشار یادداشتهای ژورنال بکوشید journalfarsi.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *