دفاع از کارنامه ساواک تنفر انگیز است-مصاحبه ژورنال با کاظم نیکخواه

مندرج در ژورنال شماره ۳۶۵ (لینک به فایل پی دی اف نشریه ژورنال برای پیاده کردن روی تلفن همراه)

ضمیمه ژورنال – فایل پی دی اف -دفاع از کارنامه ساواک تنفر انگیز است-مصاحبه ژورنال با کاظم نیکخواه ویژه تلفن همراه

ژورنال: تاکید سخنگویان و مدافعان سلطنت طلب این است که همه کشورها در جهان سازمان امنیت دارند و ایران هم به این دلیل نیازمند سازمان امنیت (ساواک) بود. نظر شما چیست؟

کاظم نیکخواه: دفاع از ساواک با آن کارنامه ننگین و سیاه عمق تعفن و قهقرای سیاسی این جریانات سلطنت طلب را برملا میکند و نشان میدهد که هرچه هم که از کلماتی مثل حقوق بشر و غیره استفاده کنند، هدف و آمالشان همان برپا کردن دیکتاتوری و خفقان در جامعه است. و این آرزو را این جامعه با انقلاب و آزادیخواهی عمیقش فی الحال مدفون کرده است. من در یک کلام مخالف صد در صد هرگونه سازمان جاسوسی و ضد اطلاعاتی هستم. ففط حکومتهای ضد مردمی و بالای سر مردم که میخواهند از حکومت یک اقلیت مفتخور بر اکثریت دفاع کنند، نیازمند دستگاه ضد اطلاعاتی و جاسوسی در میان مردم اند. هدف اصلی آنها هم اینست که هر نوع مبارزه و اعتراض و تجمع و متشکل شدن مردم را سرکوب کنند و عقب برانند. در یک جامعه آزاد و با حکومت مردمی و شورایی، اولا نیازی به این نوع سازمانهای جاسوسی نیست. ثانیا سازمانهای جاسوسی و ضد اطلاعاتی از نوع ساواک و ساواما و وزارت اطلاعات کلا با اصول و قوانین آنها در تضاد کامل است.

میگویند در کشورهای دیگر دنیا هم این نوع سازمانها وجود دارد. اولا در کشورهای غربی شکنجه کردن افراد ممنوع است. دستگیری افراد بدون محرز بودن جرم و یک سری پیش شرطهای حقوقی و قضائی ممنوع است. یعنی پلیس و دستگاه ضد اطلاعات نمیتواند و این قدرت را ندارد که مثل زمان شاه یا در جمهوری اسلامی مردم را به دلیل اعتراض کردن یا مخالفت کردن با مقامات حکومتی یا مسخره کردن شاه و دربار و مقدسات و آخوند و ولی فقیه، دستگیر و زندانی کند. اینها جرم نیست. اینها را مردم به دولتها تحمیل کرده اند. مقایسه این شرایط با استبداد خودکامه آریامهری و جهنم جمهوری اسلامی فقط و فقط خلط مبحث است. برای نمونه شما در انگلستان میتوانید و حق دارید سرتاپای شاه و نخست وزیر و وزرا و نمایندگان را به تمسخر بگیرید و هیچکس حق ندارد به شما بگوید بالای چشمت ابروست. این موارد و نظیر اینها را جامعه در مبارزات و انقلابات قبلیش به قانون تبدیل کرده است.

کسی که این شرایط را با شرایط حکومت شاه و جمهوری اسلامی یکی قلمداد کند فقط یک شارلاتان است. اما همانطور که گفتم من کلا با همین حد از سازمان های ضد اطلاعاتی که در غرب وجود دارد نیز مخالفم و این سازمانها را هم علیه مصالح مردم و برای کنترل مردم میدانم. این را بعدا توضیح خواهم داد.

ژورنال: در مصاحبه هایی که شخصیت های سلطنت طلب دارند، تاکید می کنند با تروریست ها نمی شود به زبان نرم صحبت کرد به این دلیل لازم بود برای کسب اطلاعات جهت خنثی کردن عملیات تروریستی زندانیان تحت فشار قرار بگیرند (شکنجه شوند) نمونه هم می آورند در آمریکا بعد از ۱۱ سپتامبر تروریست های را با روش خفگی با آب شکنجه می کردند و در عین حال که انتقاداتی هم به این نوع شکنجه بود اما برای حفظ امنیت آمریکا لازم بود. نظرتان چیست؟

کاظم نیکخواه: بگذارید صریح بگویم. کسی که از شکنجه کردن انسانهای دیگر به هر شکلی دفاع میکند از نظر من مطلقا یک انسان نیست یک دیو منفور و شکنجه گر و ضد انسان است. اینها حرفهای همان ساواکیهاست که اکنون به اپوزیسیون رانده شده اند و از کارنامه خودشان دفاع میکنند. میدانم که در دنیای امروز شکنجه کردن آدمها توسط دولتها خیلی جاها متاسفانه بدرجات متفاوتی وجود دارد و اعمال میشود. اما دفاع کردن از شکنجه که بدترین نوع جنایت است، و آنرا ضروری و نیاز جامعه قلمداد کردن آنهم در جامعه ای که گامها در تعریف آزادی و حقوق انسانی جلو آمده و دارد انقلاب میکند تا دیکتاتوری و سرکوب و زندان را ریشه کن کند، واقعا نفرت انگیز است و اوج تعفن فکری و عقب ماندگی و قهقرای سیاسی این افراد را نشان میدهد.

از نظر ما شکنجه کردن افراد در هیچ شرایطی و به هیچ دلیل و شرط و شروطی قابل دفاع نیست و مجاز نیست و ضد ارزشهای انسانی است و باید تمام اشکال شکنجه مطلقا در قوانین و درعمل ممنوع شود و شکنجه کردن افراد جرم تعریف شود.

اینکه با تروریستها نمیشود با زبان نرم صحبت کرد هم جواب دارد. اولا این را همه میدانند که دیکتاتورها هر مخالفی را تروریست میخوانند تا حقوق انسانیش را پایمال کنند. بنابرین اینکه به چه کسی میگویند تروریست خودش موضوع بحث است. جمهوری اسلامی و حکومت آریامهری به هرکسی براحتی مارک تروریست میزدند و میزنند. بعلاوه اگر دولت میداند که فلان فرد تروریست است، فوقش طبق قوانین ضد تروریستی اش آنها را محکوم میکند. چرا باید آنها را شکنجه و داغان کند؟ حقیقت اینست که همیشه دیکتاتورهای خودکامه و سازمانهای ضد اطلاعاتی شان افراد مختلفی را شکنجه و نابود میکنند تا بالاخره از برخی از آنها که اطلاعاتی در مورد فعالتهای ضد دولتی دارند، آن اطلاعات را بیرون بکشند. برایشان مهم نیست که این وسط بیگناهانی هم زندگی شان تباه میشود. خیلی ها ناچار میشوند زیر درد و شکنجه به جرمهایی اعتراف کنند که نکرده اند و حتی به کسان دیگری جرمهایی را نسبت دهند که انجام نداده اند. این نمونه ها که میگویم فاکتهای زنده است. مگر در همین جمهوری اسلامی بارها و بارها افشا نشده است که افراد زیر شکنجه اعتراف به قتل و تجاوز و هزار کار دیگر کرده اند و بعد معلوم شده است که برای خلاصی از شکنجه شدن این اعترافات را کرده اند؟ به همین دلیل در قوانین کشورهای با قوانین دموکراتیک این یک اصل است که اعتراف زیر شکنجه سندیت ندارد و مطلقا قابل پیگرد نیست. این بسیار مهم است. هیچکس نباید شکنجه شود و کسی که زیر شکنجه اعترافی کرده، اعترافش مطلقا ارزش قانونی ندارد. این شکنجه گراست که باید محاکمه شود نه کسی که شکنجه شده است. اینها جزو اصول اولیه حقوق انسانی در دنیای متمدن است. همانطور که گفتم اینها را مردم با سالها جنگ و جدال و مبارزه و انقلابات، وارد قوانین کرده اند تا کسی این مزخرفات را نگوید و به بهانه اینکه افراد تروریستند آنها را شکنجه نکند.

ژورنال: زمینه سیاسی ورود بخشی از اپوزیسیون رژیم شاه به فاز عملیات نظامی علیه حکومت پهلوی را توضیح بدهید؟

کاظم نیکخواه: زمینه سیاسی مبارزه مسلحانه در همه جا خفقان و سرکوب هرگونه اعتراض و اعتصاب و مبارزه است. در حکومت آریامهری هم کاملا همینگونه بود. من طرفدار مبارزه مسلحانه نیستم. اما تئوریهای مبارزه مسلحانه تماما بر همین اساس تعریف شده است که راه دیگری بجز مبارزه مسلحانه وجود ندارد. در زمان شاه ساده ترین مبارزه و اعتراض و انتقاد جوابش دستگیری و زندان بود. همین اعتراضات و اعتصاباتی که هر روز در جمهوری اسلامی توسط کارگران جریان دارد، در یک هزارمش در حکومت شاه تحمل نمیشد. جمهوری اسلامی بعد از انقلاب ۵۷ با تمام جنایاتش نتوانست سکون و خفقان آریامهری را بر جامعه حاکم کند. در حکومت شاه اعتصاب کارگران کوره پزخانه ها برای افزایش دستمزد را به گلوله بستند. اعتصاب معلمان در سال ۳۹ را با دستگیری و زندان و گلوله پاسخ دادند و یک معلم بنام خانعلی را کشتند. اعتصابات دانشجویی را با زندان و دستگیری و شکنجه پاسخ دادند و شماری را به قتل رساندند. در این فضا که تمام راه های اعتصاب و اعتراض و مبارزه به اصطلاح مسالمت آمیز بسته شده بود، بسیاری از جوانان به این نتیجه رسیدند که باید دست به اسلحه ببرند و گلوله را با گلوله پاسخ دهند. بحثم دفاع از این شیوه نیست. این جای بحث دیگری دارد. اما بطور واقعی طی دهه چهل و پنجاه شمسی حکومت شاه هیچ راهی برای مبارزه و اعتراض باقی نگذاشته بود. و تنها و تنها سکوت و تمکین به وضع موجود را قبول میکرد. این زمینه به جریان افتادن مبارزه مسلحانه توسط یک سری افراد در طیف چپ و جریانات اسلامی بود.

ژورنال:  آیا حکومت فقط دستگیرشدگان مبارزه مسلحانه را شکنجه می کرد؟ تجربه شخصی شما بعنوان زندانی سیاسی که به ۱۵ سال زندان محکوم شده اید چیست؟

کاظم نیکخواه:  بگذارید مجددا تاکید کنم که من مطلقا علیه شکنجه هستم. شکنجه کردن افراد یعنی قرار دادن آنها زیر بدترین درد و فشار غیرقابل تحمل برای اعتراف گیری. هیچکس چه مسلح چه غیر مسلح نباید شکنجه شود. شکنجه اوج درنده خوبی و توحش است و باید برای همیشه متوقف شود و کسانی که آنرا اعمال میکنند مجازات شوند و آنها که از آن دفاع میکنند طرد شوند.

اما اینکه در زندانهای شاه فقط افراد تروریست و مسلح را شکنجه میکردند یک دروغ آشکار است. هزاران نمونه و شاهد وجود دارند که عکس این را ثابت میکنند. خود من یک نمونه زنده هستم. دانشجویی بسیار جوان بودم که نه مسلح بودم نه گروه و سازمانی داشتم و نه اقدامی مسلحانه حتی با سلاح سرد انجام داده بودم و نه حتی یک کتاب “ممنوعه” خوانده بودم. طی سه سال و خرده ای که در دانشگاه بودم به جرم چپ و کمونیست بودن سه بار دستگیر شدم و بار آخر به ۱۵ سال زندان محکوم شدم و با انقلاب ۵۷ آزاد شدم وگرنه ده سال دیگر هم میبایست در زندان میماندم. بعدا معلوم شد که هم اتاقی من در دانشگاه یک ساواکی مهم و فعال بود که نامش هم اردشیر جعفریان بود و تصورم اینست که بعدا با جمهوری اسلامی هم همکاری میکرد. او بقول معروف جیک و پیک مرا گزارش میکرده است. با وجود این که ساواک همه چیز را در مورد من میدانست آنچنان مرا شکنجه کردند که چند بار بیهوش شدم. میخواستند از من اعتراف بگیرند که بگویم رهبر چپها هستم و احیانا کسان دیگری را لو بدهم و بعد که موفق نشدند مرا به ۱۵ سال زندان محکوم کردند. هزاران نمونه از این بدتر را من در زندانها شاهد بوده ام که جوانان را میگرفتند و تا سر حد مرگ شکنجه میکردند و بعد به زندانهای طویل المدت محکوم میکردند. شمار متعددی از آنها که با گروههای مسلح بودند زیر شکنجه کشته شدند.

ژورنال: وضعیت انجمن های مستقل از دولت، اتحادیه های کارگری و معلمان و صدها نهاد مدافع حقوق انسانی در ایران دوران پهلوی را چطور ارزیابی می کنید؟

کاظم نیکخواه: اتحادیه و تشکل مسقل کارگری اصلا در ایران زمان شاه امکان شکل گرفتن پیدا نکرد. در اوج دوران پهلوی یعنی دهه ۴۰ و ۵۰ شمسی که حکومت خودش را تثبیت کرده بود فکر نمیکنم حتی یک انجمن و گروه مستقل کارگری و معلمان وجود داشت. در دهه بیست و سی و شمسی که حکومت شاه هنوز خود را تثبیت نکرده بود فضای جامعه فعالتر بود و گروهها و سازمانهای مستقلی وجود داشتند. اما بعدا همگی عملا تعطیل شدند و سازمان دهندگانشان دستگیر و زندانی یا فراری شدند.

ژورنال: احزاب سیاسی چی؟

کاظم نیکخواه: احزاب سیاسی مستقل هم در ایران در دوره پهلوی وجود نداشت. همانطور که اشاره کردم اوضاع در دوره های مختلف فرق میکرد. در دهه ۲۰ و ۳۰ فضای جامعه متحول بود و حکومت شاه هنوز خود را تثبیت نکرده بود. در این شرایط احزابی مثل حزب توده و جبهه ملی و برخی گروهای سیاسی دیگر وجود داشتند و فعالیت میکردند. اما بعدا اینها همه رسما منحل شدند فعالینشان دستگیر و زندانی و بعضا اعدام شدند. و بقایای آنها هم به خارج کشور فراری شدند. حکومت شاه فقط یک حزب را برسمیت میشناخت و آن حزب رستاخیز بود.  قبل از رستاخیز دو حزب درباری یکی حزب مردم و دیگری حزب پان ایرانیست وجود داشت. اما همین ها را هم منحل کردند و شاه اعلام کرد که باید همه به حزب رستاخیز بپیوندند و آنها که نمیخواهند از کشور بروند. رسما این را اعلام کرد. و بطور واقعی هم راهی جز فرار از کشور برای فعالین سیاسی مستقل باقی نگذاشت.

ژورنال: اگر احزاب و اتحادیه ها و تشکل های مستقل آزاد نبودند و وجود نداشتند و بقول معروف یک گورستان آریامهری برقرار بود، آیا راهی غیر از این وجود داشت که مخالفین دست به اسلحه نبرند؟

کاظم نیکخواه: این بحث سیاسی همه جانبه تری لازم دارد. بطور خلاصه سوال اصلی اینست که یک دیکتاتوری ضد مردمی را با چه نیرویی باید سرنگون کرد یا کنار زد؟ جواب اینست که در هر حال این کارگران و مردمند که باید متشکل شوند و مبارزه کنند و انقلاب کنند. نه چند جوان مسلح. هرچند هم شما در مبارزه مسلحانه ورزیده باشید با یک یا چند گروه چریکی زیر زمینی در مقابل ارتش و پلیس و ساواک و هزاران نیروی تا دندان مسلح حکومت با امکانات بسیار وسیع نمیتوانید کار چندانی انجام دهید. همانطور که نتوانستند. بالاخره مردم با انقلاب کار حکومت شاه را تمام کردند. اینکه در شرایط خفقان مردم چگونه دست به مبارزه میزنند طبعا راه سر راستی وجود ندارد اما منطق عینی مبارزه طبقاتی و اجتماعی نشان داده است که نهایتا راه باز میکند و باز کرد. مبارزه چریکی یک جاهایی مثل کوبا بر متن شرایط بسیار متحول سیاسی و وجود فضای مبارزاتی گسترده موفق به زیر کشیدن حکومت شده است. اما بدون مبارزه توده ای نمیتوان با مبارزه مسلحانه کار چندانی انجام داد و بیشتر بهانه به دست حاکمین میدهد و داده است که بیشتر فضا را نظامی و امنیتی کنند.

ژورنال: طرفداران سلطنت می گویند هنوز بررسی نشده که ساواک شکنجه کرده و باید بعد از جمهوری اسلامی در این زمینه امکانات تحقیق علمی به وجود بیاید تا ساواک و سران ساواک چون پرویز ثابتی از خود دفاع کنند تا موضع روشن شود. نظر شما چیست؟

کاظم نیکخواه: بازماندگان حکومت پینوشه و سرهنگان آرژانتینی هم عینا همین را میگفتند که از کجا معلوم که کسی شکنجه شده است. اصلا آنها که ناپدید شدند از کجا معلوم که توسط حکومت نابود شده باشند. بالاخره با هزاران فاکت بازماندگان این حکومتها محکوم شدند. همین الان در برابر چشمان خودمان شاهد این نوع فرافکنی ها توسط دست اندرکاران جمهوری اسلامی هستیم که میگویند هیچکس شکنجه نشده. زندانی سیاسی نداریم و امثال اینها. شنیدن این نوع استدلالات فقط تهوع آور است و غرق شدن و غوطه ور بودن مدعیانش در سیستم گذشته را نشان میدهد. اگر میگفتند شکنجه و اعدام و ترور صورت گرفته اما اشتباه بوده انسان میگفت میخواهند تغییر کنند. اما انکار کردن شواهد بسیار تاریخی فقط سرمایه گذاری روی فراموشی مردم و پاک شدن حافظه تاریخی مردم است. و کسی که این نوع سرمایه گذاری میکند همیشه بازنده است. اینها بنظرم اکثرا همان ساواکیها و شکنجه گران سابق هستند که اینگونه دارند از کارنامه خود دفاع میکنند. این روزها شنیدیم که پرویز ثابتی سر دسته و گرداننده معروف ساواک هم مصاحبه کرده بود و همین نوع ادعاها را مطرح کرده بود. این ادعاها با هزاران فاکت در مورد شکنجه و اعدام و ترور مخالفین در زمان شاه به اندازه کافی پاسخ گرفته است و با رجوع به همانها میشود نشان داد که مدافعین این نظرات از چه قماشی هستند.

ژورنال: تطهیر ساواک به چه منظوری است. یک جامعه آزاد و انسانی برای حفظ امنیت داخلی خود چه اقداماتی صورت می دهد؟

کاظم نیکخواه: هدف از تطهیر ساواک دفاع از خود سلطنت طلبان و تلاش برای بازگشت به گذشته است. جمهوری اسلامی آنچنان جنایاتی انجام داده که روی حکومت شاه را سفید کرده است و این را ما همان زمان که این حکومت سرکار آمد گفتیم که هدف از سر کار کشیدن جمهوری اسلامی توسط غرب پشیمان کردن مردم از انقلاب است. اکنون ساواکیها و سلطنت طلبان فکر میکنند وقت آنست که از جنایات حکومت اسلامی برای تطهیر حکومت شاه و ساواک استفاده کنند. اما کور خوانده اند. همانطور که گفتم جامعه از این مراحل و مقاطع که بشود از یک دیکتاتوری موروثی و شکنجه گر و دربار دفاع کرد فرسنگها عبور کرده است و با منشورها و بیانیه های روشن وشفاف و بسیار پیشرو خود چشم انداز آینده را جلو چشم گذاشته است. حتی من خودم شاهد بودم که فعالین کارگری و چپ در کشورهای غربی منشور۲۰تشکل و تجربیات انقلاب زن زندگی آزادی را دارند بعنوان الگوی مبارزه در کشورهای خود مورد بحث قرار میدهند. در این شرایط عقب ماندگان تاریخ و مدافعان دیکتاتوری و دربار و چپاول سرمایه داری، فقط برای اینکه از شرم زیر زمین نروند دارند از خود به نحو مضحکی دفاع میکنند و بیشتر خود را مفتضح میکنند.

در پاسخ به اینکه یک جامعه آزاد و انسانی برای حفظ امنیت داخلی خود چه اقداماتی باید صورت دهد بطور خلاصه جواب من اینست که امنیت را حضور گسترده مردم تامین میکند. حکومتی که پایه گسترده مردمی داشته باشد و هدفش پاسخ به نیازهای مردم باشد نیازی به متوسل شدن به ابزارهای سرکوب و جاسوسی و زندان و شکنجه ندارد. و چنین جهت گیری ای با اصول آنهم در تضاد کامل است. همانطور که قبلا اشاره کردم سازمانهای ضد اطلاعاتی و جاسوسی را دولتهای اقلیت نیاز دارند و همیشه علیه اکثریت مردم از آنها استفاده میشود. در یک جامعه آزاد و انسانی آنچنان جامعه متحد و همبسته است که کسی با جاسوسی و امثال اینها نمیتواند برای آن خطری ایجاد کند. ما از یک حکومت شورایی دفاع میکنیم. در چنین سیستمی همه مردم در شوراهایشان متشکل و مسلحند و جامعه بر اساس پاسخ به نیازهای همه مردم سازمان می یاید. در چنین جامعه ای برای هیچکس ساده نیست که بتواند به حکومت مردمی لطمه بزند و توطئه گری کند. میتوان در این زمینه مفصل تر بحث کرد. اما یک چیز باید کاملا روشن باشد. این از نظر ما یک اصل است که شکنجه و جاسوسی از افراد و زندانی کردن افراد به دلیل مخالفت با دولت و حکومت یا با هر بهانه و استدلال دیگری، با معیارهای انسانی و مردمی کاملا در تضاد قرار دارد و ما از اساس با آن مخالفیم.

 

سردبیر این شماره نشریه ژورنال: کیوان جاوید

*سایت ژورنال را به دوستان و آشنایان خود معرفی کنید. در انتشار یادداشتهای ژورنال بکوشید journalfarsi.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *