مندرج در ژورنال شماره ۴۰۷ (لینک به فایل پی دی اف نشریه ژورنال برای پیاده کردن روی تلفن همراه)
بی حجاب بودن من و دوستان هم سال من به پیش از انقلاب زن زندگی آزادی بر می گردد. وقتی با هم در خیابان جولان میدادیم، می رقصیدیم و ترانه می خواندیم. وقتی که مسئولین مدرسه از دست ما ذله می شدند و کاری از دستشان بر نمی آمد.
با انقلاب جاری فضا برای ما صد چندان مهیا تر شد. طی شش ماه انقلاب جاری هر روز در صف اعتراضات بودیم و هر روز حماسه ای می آفریدیم. گفته باشم این روزها ما همه اعضا خانواده و فامیل ها در یک سنگر هستیم. ادامه فعالیت ما طی یکی دو ماه گذشته منجر به این شده است که جمعا بی حجاب به خیابان می زنیم. خرید می کنیم و به شهربازی میرویم و در رستوران و اماکن عمومی و در مطب دکتر و بیمارستان و … بی حجاب ظاهر می شویم. این اقدامات البته با دلهره و حتی با دوگانگی هم همراه است.
دلهره از این بابت که من همیشه باید همراه خانواده ام باشم تا آنها نگران تعرض به من نباشند. همه روزه انتظار دارند مرا از دم در مدرسه تا خانه اسکورت کنند تا مبادا مشکلی برای من پیش بیاید، طبعا من تن نمی دهم. وقتی ده دقیقه دیرتر به خانه برسم یک سناریوی تیره و تار در ذهنشان ساخته میشود که نگو و نپرس. اما همگی در این باره اتفاق نظر داریم که حق با ما است و رژیم در این جنگ شکست می خورد. خیلی های دیگر هم به ما ملحق شده اند و جمعیت بیحجابان مرتب دارد بیشتر میشود.
بعضا وقتی وارد مغازه ای می شویم مشاهده می کنیم که صاحب مغازه در عین حال که مشکلی با بی حجابی ما ندارد اما نگران پلمپ شدن محل کسب و کارش است. به خودمان می گوییم اگر این فرد که با هزار بدبختی و وام و … مغازه ای باز کرده و با کار ما نانش آجر شود، آیا مقصر ما نیستیم؟ بعد فورا به این نتیجه میرسیم که ما هزینه به مراتب بیشتری می پردازیم و با خطر هر روزه به جنگ بی حجابی می رویم و برای رهایی نهایی از شر جمهوری اسلامی همه باید هزینه بپردازیم. چند وقت پیش ویدئویی از شهر آمل دیدم که زنان و مردان در خیابان با هم می رقصیدند و این یادداشت روی کلیپ بود. حالا بیایید همه شهر را پلمپ کنید. جواب ما این است.
سردبیر این شماره نشریه ژورنال: کیوان جاوید
*سایت ژورنال را به دوستان و آشنایان خود معرفی کنید. در انتشار یادداشتهای ژورنال بکوشید journalfarsi.com