مندرج در ژورنال شماره ۵۹۲ (لینک به فایل پی دی اف نشریه ژورنال برای پیاده کردن روی تلفن همراه)
چند سؤال از طرف جمعی از فعالین انقلاب زن زندگی آزادی در گیلان از مسئولین حزب کمونیست کارگری. مصطفی صابر عضو دفتر سیاسی حزب کمونیست کارگری پاسخ میدهد.
سؤال: جنبش اعتراضی زن زندگی آزادی چه ویژگیها و پیامدهای مثبتی در جامعه کنونی ما داشت؟ و به چه میزان در رشد و آگاهی مردم ما تأثیرگذار بود؟
جواب: انقلاب زن زندگی آزادی جامعه ایران را فیالحال زیرورو کرده و در ادامه خود پیش از پیش نیز شخم خواهد زد. این انقلاب هویت، فرهنگ سیاسی و اجتماعی و چشمانداز جدیدی به ایرانیان و حتی به درجهای به جهانیان داده است. به قول مایکل هارت نظریهپرداز سیاسی آمریکایی، شعار “زن زندگی آزادی” درافزوده و تکملهای بر شعار انقلاب کبیر فرانسه “آزادی برادری برابری” است و تعریف عمیقتر، جامعتر و جهانشمولتری از آزادی به بشریت ارائه داده است. اینهمه جوایز گوناگون از جایزه صلح نوبل تا جایزه موسیقی “گرمی” و غیره که به فعالین و چهرههای این انقلاب داده میشود، تنها گوشهای از این واقعیت است که انقلاب زن زندگی آزادی جهان را شگفتزده کرده و به احترام واداشته است. این واقعیت را طبعاً مردم ایران هم میبینند و به آن فکر میکنند و در نتیجه به خود طور دیگری نگاه میکنند. این انقلاب هویت جدیدی به ایرانیان داده که در قیاس به هویتهای ناسیونالیستی و اسلامی (از “فرزندان کوروش” گرفته تا “مریدان حسین و علی” و نظایر این) که قبلاً تلاش میشد برای ایرانیان خلق کنند به آنها بقبولانند بسیار فراتر میرود. این هویتی بهشدت انسانی، بهشدت ضد هرگونه تبعیض و نابرابری (جنسیتی، ملیتی، مذهبی و غیره)، بهشدت مدرن و امروزی و بهشدت جهانی است. اکنون ایرانیان، چه زن و چه مرد، میتوانند به این مفتخر باشند که سازنده “اولین انقلاب زنانه تاریخ بشر” هستند و خود را عضو مؤثر و قابلاحترام کاروان جهانی انسانیت و عدالتخواهی تعریف کنند. این یک پیشروی فوقالعاده با ابعاد و نتایج وسیع و گوناگون است که در قدم اول معادله و توازن قوای بین مردم ایران با حکومت جلاد اسلامی را کاملاً برهم زده است. انقلاب به ارکانهای اساسی جمهوری اسلامی مثل حجاب و فرهنگ مردسالار و متحجر اسلامی و ضد غربگرایی حملهای جانانهای برده و مردم را در موقعیت قویتری قرار داده است. انقلاب زن زندگی آزادی حربههای معمول حکومت مثل زندان و شکنجه و اعدام را مورد تعرض جدی قرار داده و آنها را تضعیف و پرهزینه کرده است. انقلاب اتحادی سراسر و بیسابقه در بین مردم ساکن چهارگوشه ایران ایجاد کرده است و تبلیغات صدساله ناسیونالیسم ایرانیاسلامی برای تفرقه بین مردم کُرد و ترک و بلوچ و فارس را دود هوا کرده است. در مورد تأثیرات مثبت انقلاب زن زندگی آزادی میتوان و باید مثنویها نوشت. اما بهعنوان یک پاسخ کوتاه شما را به منشور مطالبات حداقلی بیست تشکل کارگری و مدنی رجوع میدهم که توسط پیشروان طبقه کارگر ایران بهعنوان منشور این انقلاب برافراشته شد. کافی است مفاد این منشور که از نفی مجازات اعدام و طلب آزادیهای بیقیدوشرط سیاسی تا منع حکومت مافوق مردم و برقراری حقوق همهجانبه زنان و کودکان و ال.جی.بی.کیو.تی.پلاس ها در آن آمده است را با هر بیانیه و متن مطرح و مدعی آزادی از جمله متن “بیانیه جهانی حقوق بشر” مقایسه کنید تا ببینید چگونه فرسنگها جلوتر است.
سؤال: این جنبش آیا توانست از قدرت رژیم دیکتاتوری بکاهد و آنان را منفعل نماید؟
جواب: بله. همانطور که اشاره کردم این انقلاب ضربات عمیقی به همه ابزارهای سرکوب و تحمیق و قدرت جمهوری اسلامی وارد کرد. حربه حجاب که تقریباً دارد از کف جمهوری اسلامی درمیآید. هر دستگیری و زندان کردن و اعدامکردن با موج وسیعی از اعتراضات در داخل و خارج کشور و در فضای مجازی و با موجی از اعتراضات بینالمللی روبرو میشود. جنبش دادخواهی گسترده و روبه اعتلایی شکلگرفته که سالگرد هر عزیزی را به کابوسی برای دستاندرکاران ماشین آدمکشی جمهوری اسلامی تبدیل میکند. خود زندان سیاسی در ایران دیگر فقط جایی نیست که معترضین سیاسی را خفه و نابود کنند، بلکه زندانیان سیاسی آنجا را به یک سنگر انقلاب تبدیل کردهاند. از داخل زندان بیانیه میدهند و بر فعلوانفعالات اجتماعی تأثیر میگذارند و حتی با جهان دیالوگ میکنند. نه فقط مسجد و آخوند بهعنوان ابزارهای تبلیغ و توجیه حکومت ازکارافتاده و به تارگتهای حملات مردم تبدیل شده بلکه حتی محرم و مراسمهای مذهبی هم به محلی برای انتقاد از حکومت تبدیل شده است. جمهوری اسلامی در جامعه کاملاً منزوی شده و بهقولمعروف فقط علی مانده و حوضش! جشنوارهها و مجامع توجیه ضمنی حکومت در همه سطوح از سکه افتاده و برای مثال هیچ هنرمند معتبر و هیچ ورزشکاری که ذرهای به محبوبیت و مقبولیت خود فکر کند نمیخواهد که با جمهوری اسلامی تداعی شود. مخالفت با حکومت اسلامی و اعتراض به اوضاع موجود تا بیخ خانههای ایادی و کارکنان دستگاه سرکوب رژیم هم سرایت کرده است. آثار کمروحیگی و تشتت و تمرد در سطوح مختلف خود جمهوری اسلامی از بالا تا پایین بارها دیده شده است. در سطح بینالمللی هم نشستوبرخاست با حکومت اسلامی برای هر دولت و دولتمدار و سازمانی پرهزینهتر شده است. مثلاً برای اولینبار و در اثر انقلاب زن زندگی آزادی کمیسیون ویژه سازمان ملل تشکیل شده تا در باره جنایات جمهوری اسلامی تحقیق کند. اما از همه اینها مهمتر فاکتور احساس تفوق و برتری فرهنگی و انسانی و احساس حقانیت کردن در نزد مردم، چشیدن قدرت اتحاد خود و حقیر و زبون و شکننده دیدن سرکوبگران است. بهعبارتدیگر برتری روحی مردم ایران، ازبینرفتن ترس، همهگیرشدن جسارت و شجاعت و امید به اینکه بهزودی به قدرت اتحاد و انقلاب خود رژیم آدمخوار اسلامی را سرنگون میکنیم، در برابر روحیه پژمرده، ناحق بودن، مورد تنفر بودن و بیآینده بودن سرکوبگران مهمترین فاکتوری است که در اثر انقلاب زن زندگی آزادی بیشازپیش به زیان جمهوری اسلامی تغییر کرد.
سؤال: آیا این جنبش نقاط منفی و ضعفی هم داشت؟
جواب: حقیقتش تا حالا به این فکر نکرده بودم که آیا انقلاب زن زندگی آزادی “نقطه منفی” داشته است. الان که شما پرسیدید باید بگویم که به نظرم همهچیزش، حتی آنجا که ضعف و کمبود نشان داد مثبت بود. مثبت بود چرا که نشان دادن برای دور بعدی اوجگرفتن این انقلاب باید آن ضعفها و کمبودها را مرتفع کرد؛ بنابراین من فقط میتوانم از کمبودها صحبت کنم.
این انقلاب یا به قول شما جنبش زن زندگی آزادی متأسفانه نتوانست نیروی کافی برای شکست قطعی و سرنگونکردن جمهوری اسلامی به میدان بیاورد. نتوانست بین نیروهایش در خیابان با محلات، مدارس، دانشگاهها و کارخانه و محل کار هماهنگی و اتحاد و انسجام لازم را به وجود آورد. اساساً بر تاکتیک اعتراضات و اجتماعات خیابانی تکیه کرد که همه جمعیت ناراضی الزاماً نمیتوانست به آن بپیوندد و انقلاب نتوانست به طور مؤثر سلاح قدرتمند اعتصابات سراسری را وارد میدان نبرد با جمهوری اسلامی کند. نتوانست خود را محله به محله و شهر به شهر متشکل کند و شبکههای سراسری به وجود آورد. مهمتر از همه این انقلاب نتوانست به یک رهبری سیاسی سراسری شکل دهد که همه بخشهای فوق را متحد کند و تاکتیکهای صحیح را اتخاذ کند. گویی انقلاب و انقلابیون امیدشان این بود که حکومت زیر فشار مداوم اجتماعات و تظاهراتهای خیابانی سرانجام خرد میشود. انقلاب در طرح شعار واحد سراسری مثل زن زندگی آزادی، آزادی زندانیان سیاسی، لغو اعدام و غیره موفق بود. در ایجاد یک اتحاد سراسری بین همه بخشهای مردم ساکن ایران موفق بود. اما همینجا متوقف ماند. احزاب و جریانات سیاسی هم گرچه اینجاوآنجا نقش داشتند اما نتوانستند خلأ رهبری سراسری را پُر کنند. مردم هم (جز به درجهای در کردستان) سابقه تحزب و فعالیت با احزاب سیاسی را نداشتهاند و به احزاب سیاسی روی نیاوردند. یک نقطه قوت مهم انقلاب زن زندگی آزادی اتحاد عملی ایرانیان داخل و خارج بود. اما نبود رهبری سیاسی مورد قبول مردم باعث شد وقتی که با سرکوب وحشیانه جمهوری اسلامی دامنه اعتراضات خیابانی کاهش یابد، تظاهراتها در خارج کشور نیز فروکش کند.
سؤال: سلطنتطلبها و برخی گروههای سیاسی تلاش گسترده نمودند که از جنبش مهسا به سود خودشان استفاده کنند و خودشان را بهعنوان آلترناتیو و هژمونی جنبش قرار بدهند. نظر شما در مورد نقش اینها چیست؟
جواب: به قول لنین “در دوره انقلاب شاهزادهها هم انقلابی میشوند”. انقلاب زن زندگی آزادی در اساس خود، در شعار اصلی خود و دیگر مطالبهها و خواستههایی که طرح کرده است، کاملاً چپ است. اصلاً نفس انقلاب چیزی است که با گروه خون نیروهای راست مثل سلطنتطلبها خوانایی ندارد. اما وقتی جریان اجتماعی عظیمی مثل انقلاب زن زندگی آزادی راه میافتد، اینها هم ناچار شدند ظاهر همراهی با انقلاب به خود بگیرند. اما از همان اول مسئلهشان رام کردن و بریدن سر انقلاب بود. برای مثال سعی کردند شعار انقلابی و شورانگیز زن زندگی آزادی را با شعار ناسیونالیستی و مردسالارانه و ارتجاعی “مرد میهن آبادی” از میدان بدر ببرند. رضا پهلوی کفش و کلاه کرد تا باتکیهبر خلأ رهبری در انقلاب برای خودش “وکالت” بگیرد تا برود آن را با سران دول جهان تاخت بزند و بهنوعی الگوی خمینی در انقلاب ۵۷ را دوبارهسازی کند. درحالیکه طرفدارانش به هرکسی در خارج کشور که نگفت پهلوی لقب اجنبی دادند و همهگونه هتاکی و حمله را پیشه کردند. البته هرچه بیشتر از این کارها کردند بیشتر هم افشا و منزوی شدند. رضا پهلوی حتی به کاریکاتوری از خمینی هم تبدیل نشد. تازهترین پرده از این تلاشهای مذبوحانه برای “آلترناتیو” شدن، آب تطهیر ریختن بر سر ساواک و جلادهای بیمقدار و پست آن است که روزی باید در دادگاه حساب جنایاتشان را پس دهند. در یککلام سلطنتطلبها نقش مکمل سپاه و دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی را در مقابله با انقلاب زن زندگی آزادی ایفا کردند. سپاه با اعدام و گلوله و زندان و سلطنتطلبان با ایجاد تفرقه در صفوف مردم حمله به تظاهراتهای خارج کشور و تلاش برای تبدیلکردن زن زندگی آزادی به “زن زندگی پهلوی” و تطهیر ساواک و سرکوب و زندان و شکنجه. جنبه مثبت همه اینها البته این بود که مردم تجربه سیاسی کسب کردند و حالا در دور بعدی که انقلاب دوباره اوج میگیرد نیروهایی چون سلطنتطلبان شانس بسیار کمتری خواهند داشت که تفرقه و تشتت در صف انقلاب ایجاد کنند.
سؤال: برای تداوم جنبش کنونی، نسل جوان چه باید بکنند؟
جواب: باید تلاش کرد تمام ضعفهایی که در جواب به سؤال سوم اشاره شد را مرتفع کنیم. چه نسل جوان که موتور محرکه این انقلاب است، چه همنسلیهای من که خوشبختانه در این انقلاب فعال بوده و هستند و چه نسلهای دیگر. اما مهمتر از همه چیز متشکل شدن است. متشکل شدن در سطوح مختلف. از سطح محله و تیم فوتبال و کوهنوردی و محافل دورهمی گرفته تا تیمهای شعارنویسی و تیمهای حجاب برگیری جمعی تا تیم عمامهپرانی تا تیمهای مطالعاتی و آموزش سیاسی و غیره. باید در سطح مدرسه و دانشگاه و همینطور با استفاده از امکاناتی که فضای مجازی ایجاد کرده است وسیعاً متشکل شد. باید شبکههایی از محلات و مدارس و دانشگاه و کارخانه و محل کار را بهم وصل کرد تا بوقت خود بهمثابه کمیتههای انقلاب، کمیتههای اعتصاب، کمیته اداره محلات و یا شوراها یا هر اسم دیگری عمل کنند. این شبکهها بهوقت خود میتواند و باید به ارگانهای سازماندهی قیام مسلحانه و پس از آن اعمال اراده مستقیم خود مردم بدل شوند. به یک معنی از همین امروز باید برای انقلاب و سرنگونی و تبدیلشدن به دولت بعدی متشکل شد. اما برای اینکه همه این کارها را درست انجام داد احتیاج به تشکل سیاسی و حزبی هست. این از همه مهمتر و حیاتیتر است. طبعاً من حزب کمونیست کارگری را پیشنهاد میکنم. پیشنهاد میکنم نسل جوان برنامه یکدنیای بهتر و ادبیات این حزب را بخوانند و به بیننده همیشگی تلویزیون کانال جدید تبدیل شوند و شبکهها و حوزههای این حزب را در همهجا تشکیل دهند تا تمام فعالیتهای فوق را هدایت و سازماندهی کنند. جای هیچ شک و تردیدی نیست که موج بعدی انقلاب زن زندگی آزادی در راه است. موج بعدی قطعاً وسیعتر و زیرورو کنندهتر خواهد بود. پیروزی این انقلاب در گرو متشکل شدن و تأمین رهبری سیاسی روشنبین و رادیکال است. حزب کمونیست کارگری شبانهروز تلاش میکند تا این خلأ را پُر کند. همراه شوید!
سردبیر این شماره: کیوان جاوید
*سایت ژورنال را به دوستان و آشنایان خود معرفی کنید. در انتشار یادداشتهای ژورنال بکوشید journalfarsi.com